حجاب در اسلام (قسمت اول)
در این پست و پست بعدی سعی دارم در مورد مسئله حجاب بحث کنم. در این باره به طور مختصر مباحث اصلی حجاب از کتاب مسئله حجاب اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری و به زبان خود ایشان آورده شده است.
تاریخچه حجاب
اطلاع من از جنبه تاريخی كامل نيست . اطلاع تاريخی ما آنگاه كامل است كه بتوانيم درباره همه مللی كه قبل از اسلام بودهاند اظهار نظر كنيم . قدر مسلم اينست كه قبل از اسلام در ميان بعضی ملل حجاب وجود داشته است. تا آنجا كه من در كتابهای مربوطه خواندهام در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است . اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسيله اسلام در عرب پيدا شده است. ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 " تاريخ تمدن " ( ترجمه فارسی ) راجع به قوم يهود و قانون تلمود مینويسد : " اگر زنی به نقض قانون يهود میپرداخت چنانكه مثلا بی آنكه چيزی بر سر داشت به ميان مردم میرفت و يا در شارع عام نخ میرشت يا با هر سنخی از مردان درد دل میكرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانهاش تكلم مینمود همسايگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.
حجاب در ایران باستان
آیا حجاب از ایران به اسلام رسیده است؟
به عقيده ويل دورانت مقررات شديدی كه طبق رسوم و آئين كهن مجوسی درباره زن حائض اجرا میشده كه در اتاقی محبوس بوده ، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری میجستهاند و از معاشرت با او پرهيز داشتهاند سبب اصلی پيدا شدن حجاب در ايران باستان بوده است . در ميان يهوديان نيز چنين مقرراتی درباره زن حائض اجرا میشده است. اما اينكه میگويد : " و اين امر خود مبنای پرده پوشی در ميان مسلمانان به شمار میرود " منظورش چيست ؟ آيا مقصود اينست كه علت رواج حجاب در ميان مسلمانان نيز مقررات خشنی است كه درباره زن حائض اجرا میشود ؟ ! همه میدانيم كه در اسلام چنين مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد . زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظير نماز و روزه معاف است ، و همخوابگی با او نيز در مدت عادت زنانگی جايز نيست ، ولی زن حائض از نظر معاشرت با ديگران هيچگونه ممنوعيتی ندارد كه عملا مجبور به گوشهنشينی شود. و اگر مقصود اينست كه حجاب رايج ميان مسلمانان عادتی است كه از ايرانيان پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايت كرد ، باز هم سخن نادرستی است . زيرا قبل از اينكه ايرانيان مسلمان شوند آيات مربوط به حجاب نازل شده است.
علت پیدایش حجاب
در باب علت پيدا شدن حجاب نظريات گوناگونی ابراز شده است و غالبا اين علتها برای ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذكر شده است . ما مجموع آنها را ذكر میكنيم . نظرياتی كه به دست آوردهايم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است كه ذيلا ذكر میشود :
1 - ميل به رياضت و رهبانيت ( ريشه فلسفی )
2 - عدم امنيت و عدالت اجتماعی ( ريشه اجتماعی )
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نيروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد ( ريشه اقتصادی )
4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ريشه اخلاقی )
5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزی كم دارد ، به علاوه مقررات خشنی كه در زمينه پليدی او و ترك معاشرت با او در ايام عادت وضع شده است ( ريشه روانی ) علل نامبرده يا به هيچ وجه تأثيری در پيدا شدن حجاب در هيچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذكر كردهاند و يا فرضا در پديد آمدن بعضی از سيستمهای غير اسلامی تأثير داشته است در حجاب اسلامی تأثير نداشته است يعنی حكمت و فلسفهای كه در اسلام سبب تشريع حجاب شده نبوده است.
ریاضت و رهبانیت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه چون زن بزرگترين موضوع خوشی و كامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با يكديگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و كاميابی میروند . پيروان فلسفه رهبانيت و ترك لذت برای اينكه محيط را كاملا با زهد و رياضت سازگار كنند بين زن و مرد حريم قائل شده پوشش را وضع كردهاند ، كما اينكه با چيزهای ديگری هم كه نظير زن محرك لذت و بهجت بوده است مبارزه كردهاند . پديد آمدن پوشش طبق اين نظريه ، دنباله و نتيجه پليد دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است. بلند نگهداشتن مو كه در ميان سيكها ، هندوها و بعضیها در اويش معمول است نيز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و ميل به رياضت است . میگويند كوتاه كردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی میگردد و بلند كردن آن موجب تقليل و كاهش آن است. اصولا اسلام با فكر رياضت و رهبانيت سخت مبارزه كرده است و اين مطلب را مستشرقين اروپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشويق كرده ، به جای اينكه شپش را مرواريد خدا بشناسد گفته است : " « النظافة من اعيمان » " . پيغمبر اكرم شخصی را ديد در حالی كه موهايش ژوليده و جامههايش چركين بود و بد حال مینمود . فرمود : " « من الدين المتعة » " ( 1 ) يعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دين است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد القاذوره » " ( 2 ) يعنی بدترين بنده شخص چركين و كثيف است.
امنیت
ريشه ديگری كه برای به وجود آمدن پوشش ذكر كردهاند ناامنی است . در زمانهای قديم بي عدالتی و ناامنی بسيار بوده است . دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بيباكانه دراز بوده است .همانطور كه در مورد ثروت امنيت نبود ، راجع به زن هم امنيت وجود نداشت . هر كس زن زيبائی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زيرا اگر آنها اطلاع پيدا میكردند . او ديگر مالك زن خود نبود. ايران دوره ساسانی ناظر جنايتها و فجايع عجيبی در اين زمينه بوده است . شاهزادگان و موبدان و حتی كدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زيبائی در يك خانه مطلع میشدند به آن خانه میريختند و زن را از خانه شوهرش بيرون میكشيدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به اصطلاح قايم كردن و مخفی داشتن زن بود كه احدی نفهمد . مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنيت نبوده است . لااقل علت منحصر و اساسی ، عدم امنيت نبوده است ، زيرا اين امر نه در آثار اسلامی به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنين چيزی با تاريخ تطبيق میكند . در ميان اعراب جاهليت پوشش نبود و در عين حال امنيت فردی به واسطه زندگی خاص قبيلهای و بدوی وجود داشت . يعنی در همان وقت كه در ايران ناامنی فردی و تجاوز به ناموسی به حد اعلی وجود داشت و پوشش هم بود ، در عربستان ، اينگونه تجاوز بين افراد قبائل وجود نداشت. امنيتی كه در زندگی قبيلهای وجود نداشت امنيت اجتماعی يعنی امنيت گروهی بود و اينگونه عدم امنيتها را پوشش نمیتواند چاره نمايد . به اين معنی كه قبيلهای به قبيله ديگر شبيخون میزد . در اين شبيخونها كه به وسيله قبيله بيگانه انجام میشد همه چيز دستخوش غارت میگرديد ، هم مرد اسير میشد و هم زن ، پوشش زن برای او امنيت نمیآورد.
استثمار زن
هنگامی كه قانون مدنی ايران تدوين شد هنوز از برده فروشی در بعضی از نقاط دنيا اثری به جا بود و در ايران نيز با اينكه اين كار علی الظاهر از ميان رفته بود ولی باز در مغز قانونگزاران آثاری از بردهفروشی و آزار به زير دستان وجود داشت . زن را در آن دوره چون " مستأجره " میپنداشتند . زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست كند و در اجتماعات راه يابد و به مقامات دولتی برسد . اگر صدای زن را نامحرم میشنيد آن زن بر شوی خود حرام میشد . خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری میدانستند كه كار او منحصرا رسيدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی كه اين ابزار میخواست از خانه بيرون برود او را سر تا پا در چادری سياه میپيچانيدند و روانه بازار يا خيابان میكردند " . علائم و نشانههای افترا و غرض و مرض از اتمام اين نوشته پيداست . كی و كجا چنين قاعدهای وجود داشت كه اگر صدای زن را نامحرم میشنيد بر شوی خود حرام میشد ؟ آيا در جامعهای كه دائما سخنرانان مذهبيش از بالای منابر خطابه زهرای مرضيه را در مسجد مدينه و خطابههای زينب كبرا را در كوفه و شام به گوش مردم میرسانند ، ممكن است چنين فكری در ميان مردم آن جامعه پيدا شود ؟ ! كی و كجا زن در ايران اسلامی برده مرد بوده است ؟ همه میدانند كه در خانوادههای مسلمان بيش از آنكه زن در خدمت مرد باشد ، مرد به حكم وظيفه اسلامی در خدمت زن بوده وسيله آسايش او را فراهم میكرده است . زن در خانوادههائی مورد اهانت و تحقير و ظلم قرار گرفته كه روح اسلامی در آن خانوادهها نبوده يا ضعيف بوده است. تقسيم تاريخ روابط زن و مرد به چهار دوره به نحوی كه ذكر شد تقليد نارسائی است از آنچه پيروان كمونيزم درباره ادوار تاريخی زندگی بشر از نظر عوامل اقتصادی كه به عقيده آنها زيربنای همه پديدههای اجتماعی است ، ذكر كردهاند . ما اين جهت را كه در گذشته مرد به زن به چشم يك ابزار مینگريست و از او بهرهكشی اقتصادی میكرد ، به صورت يك اصل كلی حاكم بر همه اجتماعات گذشته قبول نداريم . علائق عاطفی زوجيت هرگز اجازه نمیداده كه مردان به صورت يك " طبقه " زبردست ، بر زنان به صورت يك " طبقه " زبردست حكومت كنند ، آنان را استثمار نمايند ، همچنانكه معقول نيست فرض كنيم در دورههای گذشته ، پدران و مادران به عنوان يك " طبقه " بر فرزندان به عنوان يك " طبقه " ديگر حكومت و آنها را استثمار میكردهاند .
حسادت
ريشه ديگری كه برای پيدا شدن حجاب ذكر كردهاند جنبه اخلاقی دارد . در اينجا نيز مانند نظريه سابق علت پديد آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفی كردهاند ، با اين فرق كه در اينجا برای تسلط جوئی مرد ، به جای ريشه اقتصادی ريشه اخلاقی ذكر شده است ، گفتهاند علت اينكه مرد ، زن را بدين شكل اسير نگه میدارد حس خودپرستی و حسادت وی نسبت به مردان ديگر است . مرد نمیخواهد ورشك میبرد كه مردان ديگر و لو با نگاه كردن يا همسخن شدن ، از زنی كه تحت اختيار او است استفاده كنند. به عقيده اين دسته ، قوانين دينی و مذهبی با اينكه در جاهای ديگر با خودخواهيها و خودپرستيها مبارزه كرده است در اينجا برعكس عمل كرده روی اين خودخواهی مردان صحه گذاشته منظور آنها را تأمين كرده است. از نظر ما در مرد تمايل به عفاف و پاكی زن وجود دارد ، يعنی مرد رغبت خاصی دارد كه همسرش پاك و دست نخورده باشد ، همچنانكه در خود زن نيز تمايل خاصی به عفاف وجود دارد . البته در زن تمايل به اينكه شوهر با زن ديگر رابطه و آميزش نداشته باشد نيز وجود دارد ولی اين تمايل به عقيده ما ريشه ديگری دارد مغاير با ريشه تمايل مشابهی كه در مرد است . آنچه در مرد وجود دارد غيرت است و يا آميختهای است از حسادت و غيرت ، ولی آنچه در زن وجود دارد صرفا حسادت است.
تفاوت غیرت با حسرت
جلوهگریها ، دليریها ، و خودنمائیهای زن همه برای جلب نظر مرد است . زن آنقدر كه میخواهد مرد را عاشق دلخسته خويش كند طالب وصال و لذت جنسی نيست . اگر زن نمیخواهد كه شوهرش با زنان ديگر آميزش داشته باشد به اين جهت است كه میخواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود كند . ولی در مرد چنين احساسی وجود ندارد . اينگونه انحصار طلبی در سرشت مرد نيست . لهذا اگر مانع آميزش زنش با مردان ديگر است ، ريشهاش همان حراست و نگهبانی نسل است. علی عليه السلام جمله عجيبی دارد . میفرمايد : " « ما زنی غيور قط » " يعنی هرگز يك انسان شريف و غيور زنا نمیكند . نفرموده است : انسان حسود زنا نمیكند ، بلكه فرمود انسان غيور زنا نمیكند . چرا ؟ برای اينكه غيرت يك شرافت انسانی و يك حساسيت انسانی است نسبت به پاكی و طهارت جامعه . انسان غيور همانطور كه راضی نمیشود . دامن ناموس خودش آلوده گردد ، راضی نمیشود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود . زيرا غيرت غير از حسادت است . حسادت يك امر شخصی و فردی و ناشی از يك سلسله عقدههای روحی است ، اما غيرت يك احساس و عاطفه نوع بشری است.
عادت زنانگی
به عقيده بعضی حجاب و خانه نشينی زن ريشه روانی دارد . زن از ابتدا در خود نسبت به مرد احساس حقارت میكرده است از دو جهت : يكی احساس نقص عضوی نسبت به مرد ، ديگری خونروی ماهانه و حين زايمان و حين ازاله بكارت. اينكه عادت ماهانه نوعی پليدی و نقص است ، فكری است كه از قديم در ميان بشر وجود داشته است و به همين دليل زنان در ايام عادت مانند يك شیء پليد در گوشهای محبوس بودهاند و از آنها دوری و اجتناب میشده است. شايد به همين علت است كه از پيغمبر اكرم درباره اين عادت سؤال شد. ولی آيهای كه در پاسخ اين سؤال نازل شد اين نبود كه حيض پليدی است و زن حائض پليد است و با او معاشرت نكنيد ، پاسخ رسيد كه نوعی بيماری تن است و در حين آن بيماری از همخوابگی احتراز كنيد ( نه از معاشرت )